سیاست یکی از مهمترین ارکان یک جامعه است که اگر بر پایههای درستی بنا شده باشد، موجب تعاملات درست و منطقی در معادلات سیاسی ـ اجتماعی جامعه میشود. بیان اصول و مبانی سیاسی قرآن کریم و کنکاش آن در تفاسیر متعدد، بیانگر این مطلب است که باید برای ادارۀ صحیح جامعه از قوانین متعالی اسلام در تمامی عرصهها، به ویژه عرصۀ سیاست، بهرۀ کامل برد.
نحوه رفتار سیاسی در روابط داخلی و خارجی، نحوه برخورد در سیاستهای مالی و اقتصادی، شرط عدالت در رهبری و حکمرانی، تفکیکناپذیری دین از سیاست، لزوم مشورت در امور حکومتی و سیاسی، لزوم حقمداری و عدالتگستر بودن سیاستهای جنگی، فصلالخطاب بودن حرکت رهبر جامعه اسلامی در امور حکومتی، توجه خاص به مجاهدان دارای فعالیتهای سیاسی، عزت به عنوان اصلی مهم در سیاست خارجی و روابط سیاسی ـ اقتصادی، و لزوم آگاهی در مدیریت سیاسی ـ امنیتی برخی از مبانی سیاسی اسلام است که در این نوشتار مطرح شده است.
مهمترین دستاورد و نتیجه کلی این نوشتار، عدالتمحور بودن مبانی سیاسی اسلام است که نتیجۀ آن گسترش عدالت اجتماعی در سطح روابط داخلی و خارجی است.
قرآن، مبانی، سیاست، عدالت.
سیاست، روابط سیاسی ـ اجتماعی و قوانین سیاسی از جمله موضوعاتی هستند که در قرآن و حدیث مورد اشارۀ مستقیم قرار گرفتهاند.
آیات مربوط به امور سیاسی در قرآن در حوزههای مختلف مطرح شدهاند؛ حوزههایی از قبیل حکومت، اقتصاد، نظامیگری و... نتیجه آن به کارگیری مبانی سیاسی در جایگاه مخصوص خود برای اداره درست و منطقی جامعه میباشد؛ چه اهمیت و ضرورت بحث از مبانی سیاست قرآن در اداره صحیح و منطقی جامعه نمود مییابد که در آن اساس قوانین برتر اسلام مبنای روابط داخلی و خارجی است. در واقع، هدف اصلی، تلاش برای به کمال رساندن انسان به بالاترین درجات مادی و معنوی است که دنبالۀ اهداف انبیاء و اولیای الهی میباشد.
برای پی بردن به معنای اصلی واژه «سیاست» باید از دو جهت آن را بررسی نمود:
واژه «سیاست» در لغت از مادۀ «سوس» (ساس) و به معنای انجام کاری است که به مصلحت چیزی (کسی) میباشد (طریحی، مجمعالبحرین،ذیل ماده «سوس») و سیاستمدار به کسی گفته میشود که به اصلاح مردم و کارهای آنان میپردازد (فراهیدی، العین، ذیل مادة «ساس»)؛ بنابراین، سیاست به معنای در نظر گرفتن مصالح یک چیز یا شخص یا گروه است که اقدام جدی برای اجرای آن مصالح در حق آنان صورت میگیرد.
سیاست در اصطلاح دانشی است که از مناسبات شهروندی بحث میکند (جواد طباطبایی، زوال اندیشهسیاسی در ایران، 22) یا به روندی گفته میشود که در آن شهروندان به اتخاذ یک تصمیم جمعی مبادرت میورزند (امرائی ـ شهرزاد، مهندسی سیاست، 18) یا فعالیتی اجتماعی است که با تضمین نظم در نبردهایی که از گوناگونی و ناهمگرایی ِ عقیدهها و منافع ناشی میشود، میخواهد به یاری ِ زور ـ که اغلب بر حقوق متکی است ـ امنیت بیرونی و تفاهم درونی ِ واحد سیاسی ویژهای را تأمین کند (فروند، سیاست چیست؟، 213)؛ بنابراین، میتوان گفت: سیاست یک دانش اجتماعی دربارۀ شهر و شهروند است و از عقاید و منافع آنها ناشی میشود که درصدد برقراری امنیت خارجی و تفاهم داخلی میباشد.
ترکیب «تفسیر سیاسی قرآن» یک عبارت جدید التأسیس است که تعریف معتبر و قابل استنادی برای آن پیدا نمیشود، اما بنا بر توضیحاتی که در مفهومشناسی تفسیر و سیاست داده شد، میتوان گفت: تفسیر سیاسی قرآن عبارت است از: بیان تحلیلی ـ اخلاقی روان و ساده از مراد استعمالی و جدی آیاتی که در بردارندۀ مسائل اجتماعی، سیاسی، حقوقی و ولاییاند.
قرآن کریم به عنوان یک کتاب جامع و کلی، در بردارنده مبانی کلیای است که به موضوعات مختلفی از جمله سیاست پرداخته است. از آنجا که حکومت در اسلام از مهمترین بنیانهای جامعه به شمار میآید، بیان مسائل و موضوعات سیاسی در اسلام نیز از نیازهای اساسی آن میباشد. به تبع، بحث از مبانی سیاست در قرآن نیز از مباحث مهم و در خور توجه است که میتوان آنها را از آیات قرآن استخراج کرد.
در ذیل به مهمترین مبانی قرآنی سیاست اشاره میکنیم:
روابط داخلی و خارجی که به نوعی همان اعمال سیاستهای دیپلماتیک در سطح روابط بینالملل است، یکی از شاخصههای حکومتی یک جامعه است. نوع این رفتارهای سیاسی بیانگر انگیزههای آن حکومت در نحوه برخورد با جوامع دیگر است. قرآن کریم بهترین نوع روابط داخلی و خارجی را رفتار عادلانه معرفی میکند: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامینَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَلایجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلی أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوی وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ» (مائده/8)؛ «ای كسانی كه ایمان آوردهاید! همواره برای خدا قیام كنید و از روی عدالت گواهی دهید! دشمنی با جمعیتی، شما را به گناه و ترك عدالت نكشاند! عدالت كنید كه به پرهیزگاری نزدیكتر است! و از (معصیت) خدا بپرهیزید كه از آنچه انجام میدهید، با خبر است».
مرحوم طبرسی رفتار عادلانه بینالمللی را در سایه اخلاق عاری از کینهورزی تفسیر میکند: «ای مردم مؤمن، باید عادت شما و خوی شما قیام به حق باشد، به طوری كه خود عمل شایسته انجام دهید و دیگران را امر به معروف و نهی از منكر كنید و اینها را برای تحصیل رضای خدا انجام دهید. حال آنكه گواهانی هستید كه عادلانه، به وظیفه شهادت عمل میكنید؛ بغض و كینه شما نسبت به مردمی، شما را به بیعدالتی وادار نكند. یعنی: كسی كه نسبت به قومی كینه دارد، شما را به بیعدالتی وادار نكند که در حكم و سیره خود نسبت به ایشان به ستمگری گرایید (طبرسی، مجمع البیان، 3/261). این تفسیر بر این مبناست که وی «شنئآن» را مصدر و به معنای كینه یا صفت و به معنای كینهورز گزارش میکند (همان). بنابراین، رفتار کینهورزانه با حکومتهای دیگر موجب میشود که انسان در حق آن حکومتها و مردم آنها ناعادلانه رفتار کند. این همان اخلاق غیرانسانیای است که قرآن کریم جامعه اسلامی را از آن برحذر میدارد و به رفتار عادلانه تشویق میکند.
در یک جامعه دارای حکومت باید تصمیمهای اقتصادی و سیاستهای پولی و مالی آن به وسیلۀ رهبر حکومتی آن جامعه اخذ شود که طبیعتاً یک شخص سیاسی نیز میباشد. در قرآن کریم به این سیاست مهم حکومتی اشاره شده است: «وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا ما آتاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَقالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَیؤْتینَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا إِلَی اللَّهِ راغِبُونَ» (توبه/59)؛ «(در حالی كه) اگر به آنچه خدا و پیامبرش به آنان داده، راضی باشند و بگویند: خداوند برای ما كافی است! و به زودی خدا و رسولش، از فضل خود به ما میبخشند ما تنها رضای او را میطلبیم. (برای آنها بهتر است)».
طبرسی در مجمع البیان مورد آیه را صدقاتی میداند که منافقان آن را از پیامبر(ص) طلب كرده و به عیبجویی آن حضرت پرداختهاند (طبرسی، مجمع البیان، 5/63). بدینسان روشن میشود که نحوه تقسیم غنایم و بیتالمال که یکی از ارکان اقتصادی جامعه به شمار میآید، باید به وسیله رهبر امت انجام شود.
از نظر قرآن رهبری جامعه اسلامی لوازمی دارد که مهمترین آن، اجرای عدالت در هنگام حکم کردن است. قرآن کریم در این باره میفرماید: «... وَإِذا حَكَمْتُمْ بَینَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ... » (نساء/58)؛ «... و هنگامی كه میان مردم داوری میكنید، به عدالت داوری كنید...».
از دیدگاه طبرسی حکم کردن به عدالت در این آیه به زمامداران جامعه نسبت داده شده که به آنان امر میكند كه در میان مردم به عدالت حكم كنند. وی در ادامه میگوید نظیر آن این آیه است: «یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَینَ النَّاسِ بِالْحَقِّ» (ص/26)؛ «ای داود، ما ترا در زمین خلیفه و زمامدار كردهایم. پس در میان مردم به حق حكم كن».
روایت شده است كه پیامبر گرامی(ص) به امام علی(ع) فرمودند: «میان دو طرف دعوا در نگاه كردن و سخن گفتن مساوات برقرار كن». (طبرسی، مجمع البیان، 3 / 99)
از این تفسیر روشن میشود که رعایت عدالت در نحوۀ حکمرانی حکمرانان جامعه اسلامی امری بسیار مهم است که علاوه بر آثار مثبتی که در جامعه و کشور اسلامی به جا میگذارد، تأثیرات اخروی نیز به همراه دارد.
تفکیکناپذیر بودن دین از سیاست از قوانین و مبانی مهم، اصلی و اجماعی اسلام است که قرآنکریم در آیات مختلفی به آن اشاره میکند. برای نمونه، قرآنکریم میفرماید: «أَلَمْ تَرَ إِلَی الْمَلَإِ مِنْ بَنی إِسْرائیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسی إِذْ قالُوا لِنَبِی لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِكاً نُقاتِلْ فی سَبیلِ اللَّهِ» (بقره/246 و 247)؛ «آیا مشاهده نكردی جمعی از بنی اسرائیل را بعد از موسی، كه به پیامبر خود گفتند: زمامدار (و فرماندهی) برای ما انتخاب كن! تا(زیر فرمان او) در راه خدا پیكار كنیم».
طبرسی در اینکه این قوم بنیاسرائیل از چه کسی درخواست کردند که برایشان رهبر و فرمانده قرار دهد، سه احتمال را گزارش کرده است:
1. پس از آنكه ستمگران و جباران بر بنی اسرائیل غلبه یافته و قسمت بیشتر شهر و دیار آنان را گرفتند و فرزندانشان را اسیر و خود آنها را ذلیل نمودند؛ به سبب اینكه آنان عهد و پیمان خدا را فراموش كرده بودند و گناهان در میان آنها زیاد شده بود و پیامبری نداشتند، لذا خداوند اشموئیل پیامبر را برای آنان فرستاد. آنان به او گفتند: اگر راست میگویی برای ما پادشاهی برانگیز تا در راه خدا بجنگیم و این نشانه نبوت و پیامبری تو است.
2. آنان میخواستند با «عمالقه» جنگ كنند. پس درخواست پادشاهی كردند كه امیر آنان شود و در سایه قدرت او كلیه آنان متحد و حالشان منظم گردد و در جنگ با دشمن پیروز شوند.
3. خداوند اشموئیل پیامبر را برای آنان فرستاد و چهل سال به بهترین صورت گذراندند تا مسئله جالوت و عمالقه پیش آمد و اینان به اشموئیل گفتند كه برای ما پادشاهی برگزین... .
طبرسی در ادامه، سخنی از امام صادق(ع) را در بیان معنای ملک چنین نقل میکند که ابو عبد اللَّه(ع) میگوید: «ملك در آن زمان به كسی میگفتند كه لشگر را میبرد (به اصطلاح امیر لشكر) و پیامبر، كارش را برپا میداشت و از طرف خدا و به وسیله وحی او را (از جریان و عواقب كارها) آگاه میساخت (طبرسی، مجمع البیان، 2 / 610).
از این بیان تفسیری استفاده میشود که انتخاب رهبر برای جامعۀ قوم بنیاسرائیل که یک امر سیاسی است، به وسیلۀ یک پیامبر که یک انسان آسمانی است، صورت گرفته است؛ یعنی حضور دین در عرصه سیاست و حکومت که باعث قوام آن حکومت نیز خواهد شد، امری اجتنابناپذیر است. نیز میتوان نتیجه گرفت که پیامبران الهی شخصاً در امور نظامی و حکومتی مانند عزل و نصب فرماندهان جنگی دخالت میکردند که این خود بیانگر عدم جدایی دین از سیاست است.
آیه دیگر دالّ بر عدم جدایی دین از سیاست آیه مربوط به حکومت جهانی مؤمنان است: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیمَكِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَلَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یعْبُدُونَنی لایشْرِكُونَ بی شَیئاً وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ» (نور/55)؛ «خداوند به كسانی از شما كه ایمان آورده و كارهای شایسته انجام دادهاند وعده میدهد كه قطعاً آنان را حكمران روی زمین خواهد كرد، همان گونه كه به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشید و دین و آیینی را كه برای آنان پسندیده، پابرجا و ریشهدار خواهد ساخت و ترسشان را به امنیت و آرامش مبدّل میكند، آن چنان كه تنها مرا می پرستند و چیزی را شریك من نخواهند ساخت. و كسانی كه پس از آن كافر شوند، آنها فاسقانند».
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه میگوید:
«این آیه وعده جمیل و زیبایی است برای مؤمنان كه عمل صالح هم دارند. به آنان وعده میدهد كه به زودی جامعه صالحی مخصوص به خودشان برایشان درست میكند و زمین را در اختیارشان میگذارد و دینشان را در زمین متمكن میسازد و امنیت را جایگزین ترسی كه داشتند، میكند؛ امنیتی كه دیگر از منافقان و كید آنان و از كفار و جلوگیریهایشان بیمی نداشته باشند، خدای را آزادانه عبادت كنند و چیزی را شریك او قرار ندهند» (علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، 15 / 151).
در واقع، این وعدۀ حکومت جهانی که از طرف خداوند صادر شده است، بهترین دلیل بر حضور پررنگ دین در عرصههای مختلف حکومتی و سیاسی است و میتوان نتیجه گرفت که هدف از تشکیلات حکومتی، حفظ کیان دین و اجرای قوانین متعالی دینی است. این هدف از دو عبارت «لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ» و «یعْبُدُونَنی لایشْرِكُونَ بی شَیئاً» به روشنی قابل استنباط است.
آیۀ دیگری که دلالت روشن و واضحی بر عدم جدایی دین از سیاست دارد؛ میفرماید: «اصْبِرْ عَلی ما یقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْأَیدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ... وَشَدَدْنا مُلْكَهُ وَآتَیناهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطابِ» (ص/17 و20)؛ «در برابر آنچه میگویند شكیبا باش، و به خاطر بیاور بنده ما داوود صاحب قدرت را، كه او بسیار توبهكننده بود... و حكومت او را استحكام بخشیدیم، (هم) دانش به او دادیم و(هم) داوری عادلانه».
در مجمع البیان بیان شده است که مراد از«مُلک» حکومت و حکمرانی است که از خداوند متعال به حضرت داود تنفیذ شد.
«وَشَدَدْنا مُلْكَهُ» یعنی ملك او را با نگهبانی و لشكریان و شكوه و زیادی نیرو و افراد فراوان قوی گردانیدیم. «وَآتَیناهُ الْحِكْمَةَ» حكمت را كه نبوت یا مصاب بودن در امور یا علم به خدا و احكام و شرایع خداوند است، به او دادیم. (طبرسی، مجمع البیان، 8 / 732).
بنابراین، حکومت و فرمانروایی با شکوهی که حضرت داود بر عهده داشت، مستقیماً از طرف خداوند متعال به او عنایت شده بود و این چیزی نیست جز همان تلفیق دین با سیاست که به روشنی میتوان این برداشت را از ظاهر این آیه به دست آورد.
از اساسیترین رمزهای موفقیت یک حاکم هوشیار، مشورت کردن با افراد خبره و کارآمد در اداره تمامی شئون کشوری است. قرآن کریم نیز به این امر مهم اشاره نموده است: «قالَتْ یا أَیهَا الْمَلَأُ أَفْتُونی فی أَمْری ما كُنْتُ قاطِعَةً أَمْراً حَتَّی تَشْهَدُونِ» (نمل/32)؛ «(سپس) گفت: ای اشراف (و ای بزرگان)! نظر خود را در این امر مهم به من بازگو كنید كه من هیچ كار مهمّی را بدون حضور (و مشورت) شما انجام ندادهام».
تفسیر دقیق و لطیفی از تفسیر نمونه پیرامون این آیه ذکر شده است که به بخشی از آن اشاره میکنیم: «او(ملکه قوم سبا) میخواست با این نظر خواهی موقعیت خود را در میان آنها تثبیت كرده و نظر آنها را به سوی خویش جلب نماید، ضمناً میزان هماهنگیشان را با تصمیمات خود مورد مطالعه و بررسی قرار دهد.
«افتونی» که از ماده «فتوا» است، در اصل به معنای حكم كردن دقیق و صحیح در مسائل پیچیده است. ملكه سبا با این تعبیر، هم پیچیدگی مسئله را به آنها گوشزد كرد و هم آنها را به این نكته توجه داد كه باید در اظهار نظر دقت به خرج دهند تا راه خطا نپویند.
«تشهدون» از ماده «شهود» به معنای حضور است؛ حضوری كه توأم با همكاری و مشورت بوده باشد» (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 15 / 454).
بنابراین، مشورت یک رهبر و حاکم با افراد ماهر موجب هوشیاری و دقت در امور حکومتی و نیز باعث برطرف شدن خطاها میشود.
در قوانین حکومت اسلامی باید تمامی اختلافها، مشورتها و نظرها به یک مرجع الهی برگردد تا به هرج و مرج نینجامد و آن مرجع واحد همان رهبری است که به حکم شرع و با قوانین و موازین شرعی، حکومت جامعۀ اسلامی را بر عهده میگیرد؛ برای نمونه، قرآن کریم میفرماید: «قالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَ أُولُوا بَأْسٍ شَديدٍ وَالْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانْظُري ما ذا تَأْمُرينَ» (نمل/33)؛ «گفتند: ما دارای نیروی كافی و قدرت جنگی فراوان هستیم، ولی تصمیم نهایی با توست. ببین چه دستور میدهی».
طبرسی در مجمع البیان درباره «فَانْظُري ما ذا تَأْمُرينَ» مینویسد:
«ببین چه دستور میدهی تا ما عمل كنیم. اگر نظر تو صلح باشد، صلح میكنیم و اگر نظرت جنگ باشد میجنگیم» (طبرسی، مجمع البیان، 7 / 344).
آیت الله مکارم شیرازی نیز در تفسیر نمونه مینویسد:
«به این ترتیب هم تسلیم خود را در برابر دستورات او نشان دادند و هم تمایل خود را به تكیه بر قدرت و حضور در میدان جنگ» (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 15 / 454).
با توجه به این دو بیان، این نکته استنباط میشود که باید در برابر رهبری که بر اساس موازین شرعی به حکومت رسیده است، کاملاً مطیع بود و در تمامی زمینهها تسلیم محض اوامر حکومتی و غیرحکومتی او شد.
یکی از مهمترین و بارزترین جلوههای سیاسی در اسلام، مقولۀ جنگ و جهاد است. جهاد به عنوان یکی از عوامل نجاتبخش جامعۀ اسلامی در مقابل توطئههای شوم دشمنان میتواند مهمترین معادلات سیاسی یک جامعه را رقم بزند. قرآن کریم با اشاره به مقولۀ جهاد، هدف از آن را اعتلای کلمۀ حق و تحصیل رضای خداوند متعال معرفی میکند: «فَلْيُقاتِلْ في سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يَشْرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا بِالْآخِرَةِ وَمَنْ يُقاتِلْ في سَبيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً وَما لَكُمْ لاتُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ وَالْوِلْدانِ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَاجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ نَصيراً الَّذينَ آمَنُوا يُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَالَّذينَ كَفَرُوا يُقاتِلُونَ في سَبيلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِياءَ الشَّيْطانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعيفاً» (نساء/74ـ76)؛ «كسانی كه زندگی دنیا را به آخرت فروختهاند، باید در راه خدا پیكار كنند! و آن كس كه در راه خدا پیكار كند، و كشته شود یا پیروز گردد، پاداش بزرگی به او خواهیم داد. چرا در راه خدا، و (در راه) مردان و زنان و كودكانی كه (به دست ستمگران) تضعیف شدهاند، پیكار نمیكنید؟! همان افراد (ستمدیدهای) كه میگویند: پروردگارا! ما را از این شهر(مكه)، كه اهلش ستمگرند، بیرون ببر! و از طرف خود، برای ما سرپرستی قرار ده! و از جانب خود، یار و یاوری برای ما تعیین فرما! كسانی كه ایمان دارند، در راه خدا پیكار میكنند و آنها كه كافرند، در راه طاغوت [بت و افراد طغیانگر]. پس شما با یاران شیطان، پیكار كنید!(و از آنها نهراسید!) زیرا كه نقشه شیطان، (همانند قدرتش) ضعیف است».
در تفسیر خسروی در توضیح و تفسیر این آیات به ابعاد سیاسی آن اشاره شده است:
«قتال و جنگی كه قرآن سیاست آن را مقرر داشته است، قتال و كشتار استعباد و استثمار و ظلم و تعدی و كشور ستانی و توسعه در ملكیت و سلطنت و برده ساختن سایر ملل و امم چنانكه امروز میبینیم، نیست و نبوده است و فقط قتال در راه خدا و اعلای كلمه حق و عدل و گسترش عدالت و مساوات و استنقاذ ملل از تجاوز افراد خود است... لذا قرآن كریم غایت مراد و هدف اسلام را از قتال محدود میسازد و میفرماید: كسانیكه ایمان آوردهاند، در راه طاعت خدا و یاری دین خدا و اعلای كلمه حق و تحصیل رضای او جهاد و قتال میكنند و كسانیكه به حال كفر ماندهاند و بر حقیقت پرده پوشی میكنند در راه طاغوت (یعنی در راه ظلم و جبروت و طغیان و تعدّی بر حقوق ملل و امم و افراد ضعیف) میجنگند. پس شما مسلمانان با دوستان شیطان بجنگید و نیرو و عدد و تجهیزات آنها شما را نفریبد و مغرور نسازد؛ زیرا ولی و مولای شما رحمان است و او یار و یاور شماست و مولای آنها شیطان است و كید شیطان درباره مؤمنان در جنب کید خدا نسبت به کافران بسی ضعیف است» (میرزا خسروانی، تفسیر خسروی، 2/ 242).
بنابراین، سیاست اسلام و قرآن در قبال جنگ و جهاد یک سیاست معنوی و مادی است. معنوی است بدین سبب که هدف از آن اعتلای کلمه حق و اجرای عدالت و حاکم نمودن دستورات تعالیبخش اسلام برای رساندن انسانها به کمال حقیقی آنان است و در نهایت به دست آوردن رضای خداوند متعال است و مادی است بدینسبب که هدف از آن نجات جوامع از ظلم و ستم افراد خودخواهی است که قصد تعدی به حقوق ملتها و افراد ضعیف را دارند. لذا اسلام و قرآن با هر گونه استعمار، استثمار، کشور ستانی و به بردگی کشاندن ملتها مخالف است.
در معارف قرآنی ـ اسلامی توجۀ خاصی به کسانی شده است که در مبارزات سیاسی خود ضد دشمنان، سختیهای زیادی از قبیل زندان، تبعید، فقر و... را برای رضای خداوند متعال متحمل شدهاند. برای نمونه، خداوند میفرماید:
«لِلْفُقَراءِ الَّذينَ أُحْصِرُوا في سَبيلِ اللَّهِ لايَسْتَطيعُونَ ضَرْباً فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسيماهُمْ لايَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً وَما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَليمٌ» (بقره/273)؛ «(انفاقِ شما، مخصوصاً باید) برای نیازمندانی باشد كه در راه خدا در تنگنا قرار گرفتهاند (و توجّه به آیین خدا، آنها را از وطنهای خویش آواره ساخته و شركت در میدانِ جهاد به آنها اجازه نمیدهد تا برای تأمین هزینه زندگی دست به كسب و تجارتی بزنند) نمیتوانند مسافرتی كنند (و سرمایهای به دست آورند) و از شدّت خویشتنداری، افراد ناآگاه آنها را بینیاز میپندارند، امّا آنها را از چهرههایشان میشناسی و هرگز با اصرار چیزی از مردم نمیخواهند. (این است مشخّصات آنها!) و هر چیز خوبی در راه خدا انفاق كنید، خداوند از آن آگاه است».
طبرسی علت فقر را در اینجا به عدم توانایی افراد برای تأمین معاش خود تفسیر نمیکند، بلکه علت فقر را اطاعت کامل از دستورات الهی میداند که در راه انجام این دستورات از جان و مال خود مایه گذاشته و سختیهایی را متحمل شدهاند و سرانجام به فقر مالی دچار شدهاند وی میگوید:
انفاقهایی كه گفته شد، برای فقرایی است كه در راه خدا از اشتغال به تجارت و كسب معاش در اثر خوف از دشمن یا مرض یا فقر یا توجه به عبادت بازمانده و ممنوع شدهاند. از (فِی سَبِیلِ اللَّهِ) استفاده میشود كه سبب ممنوعیت آنها اشتغال به عبادت و اطاعت بوده است. لذا آنان در اثر یكی از عذرهایی كه گفته شد، قدرت ندارند كه در زمین رفت و آمد و تصرفات و فعالیتهای تجاری بنمایند.
بعضی گفتهاند: چون آنان خود را ملزم كردهاند كه در راه خدا جهاد نمایند، از كسب و كار باز ماندهاند. لذا منظور این نیست كه آنها توانایی بر كار ندارند، بلكه مراد این است كه آنان چون خود را ملزم به جهاد نمودهاند دیگر نمیتوانند به غیر آن اقدام كنند (طبرسی، مجمع البیان، 2 / 666).
بنابراین، یکی از دستورات سیاسی اسلام اختصاص قسمتی از بیتالمال برای کسانی است که در راه دفاع از دین (دفاع جهادی، اقتصادی، عبادی و...) از جان و مال خود مایه میگذارند و همیشه پا در رکاب اسلام هستند.
در معارف اسلامی و قوانین متعالی اسلام، اصل کلیدی در روابط سیاسی با دشمنان حفظ ماندن عزت مسلمانان است. خداوند میفرماید: «لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ في شَيْءٍ إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وإِلَى اللَّهِ الْمَصيرُ» (آلعمران/28)؛ «افراد باایمان نباید به جای مؤمنان، كافران را دوست و سرپرست خود انتخاب كنند و هر كس چنین كند، هیچ رابطهای با خدا ندارد (و پیوند او به كلّی از خدا گسسته میشود) مگر اینكه از آنها بپرهیزید (و به خاطر هدفهای مهمتری تقیه كنید). خداوند شما را از (نافرمانی) خود، بر حذر میدارد و بازگشت (شما) به سوی خداست».
رابطۀ کور کورانه و بیاساس جامعه اسلامی با دشمنان موجب وارد شدن زیان و ضرر به مسلمانان است. در تفسیر نمونه در این باره آمده است:
«این آیه در زمانی نازل شد كه روابطی در میان مسلمانان و مشركان با یهود و نصاری وجود داشت و چون ادامه این ارتباط، برای مسلمانان زیانبار بود، مسلمانان از این كار نهی شدند. این آیه در واقع، یك درس مهم سیاسی اجتماعی به مسلمانان میدهد كه بیگانگان را هرگز به عنوان دوست و حامی و یار و یاور نپذیرند و فریب سخنان جذاب و اظهار محبتهای به ظاهر صمیمانه آنها را نخورند؛ زیرا ضربههای سنگینی كه در طول تاریخ بر افراد با ایمان و با هدف واقع شده، در بسیاری از موارد از این رهگذر بوده است. تاریخچه استعمار میگوید: همیشه ظالمان استثمارگر در لباس دوستی و دلسوزی و عمران و آبادی ظاهر شدهاند. فراموش نباید كرد آنها به نام عمران و آبادی وارد میشدند و هنگامی كه جای پای خود را محكم میكردند، بیرحمانه بر آن جامعه میتاختند و همه چیز آنها را به یغما میبردند» (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 2/498).
خداوند در آیه دیگری میفرماید: «لاخَيْرَ في كَثيرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلاَّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً» (نساء/144)؛ «ای كسانی كه ایمان آوردهاید! غیر از مؤمنان، كافران را ولّی و تكیهگاه خود قرار ندهید! آیا میخواهید (با این عمل) دلیل آشكاری علیه خود در پیشگاه خدا قرار دهید؟».
علامه طباطبایی اساس رابطۀ نادرست با دشمنان را موجب نفاق دانسته و گفته است:
«این آیه شریفه ـ به طوری كه ملاحظه میكنید ـ مؤمنان را از اینكه به ولایت كفار و سرپرستی آنها بپیوندند و ولایت مؤمنان را ترك كنند، نهی میكند و سپس آیه دوم (نساء/145) مسئله را به تهدید شدیدی تعلیل میكند كه از ناحیه خدای تعالی متوجه منافقان شده است. این بیان و تعلیل معنایی جز این نمیتواند داشته باشد كه خدای تعالی ترك ولایت مؤمنان و قبول ولایت كفار را نفاق دانسته، و مؤمنان را از وقوع در آن بر حذر میدارد» (علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، 5 / 118).
از این دو آیه این نکته استنباط میشود که اصل اولی بر ترک رابطۀ تأثیرپذیر از دشمنان است و اگر مسائلی مانند سیاست، اقتصاد و... باعث شوند که بخواهیم با دشمنان رابطهای برقرار کنیم، اصل بر احتیاط است و باید با اقتدار و عزت همراه باشد.
مدیریت مسائل سیاسی ـ حکومتی جامعه به طوری که فقط گروه خاصی از آن اطلاع داشته باشند و باعث تشویش خاطر افراد جامعه نشود، یکی از مهمترین برنامههای سیاسی اسلام است که در قرآن نیز به آن اشاره شده است: «وَإِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطانَ إِلاَّ قَليلاً» (نساء/83)؛ «و هنگامی كه خبری از پیروزی یا شكست به آنها برسد، (بدون تحقیق) آن را شایع میسازند، در حالی كه اگر آن را به پیامبر و پیشوایان ـ كه قدرت تشخیص كافی دارند ـ بازگردانند، از ریشههای مسائل آگاه خواهند شد. و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، جز عدّه كمی، همگی از شیطان پیروی میكردید(و گمراه میشدید)».
مفسر تفسیر نمونه مینویسد:
«در این آیه به یكی دیگر از اعمال نادرست منافقان و یا افراد ضعیف الایمان اشاره كرده میفرماید: آنها كسانی هستند كه هنگامی كه اخباری مربوط به پیروزی و یا شكست مسلمانان به آنان برسد، بدون تحقیق، آن را همه جا پخش میكنند. بسیار میشود كه این اخبار، بیاساس بوده و از طرف دشمنان به منظورهای خاصی جعل شده و اشاعه آن به زیان مسلمانان تمام میگردد.
در حالی كه وظیفه دارند این گونه اخبار را قبل از هر كس با رهبران و پیشوایانشان در میان بگذارند و از اطلاعات وسیع و فكر عمیق آنها استفاده كنند و بدون جهت نه مسلمانان را گرفتار عواقب غرور ناشی از پیروزیهایی خیالی كنند و نه روحیه آنها را به خاطر شایعات دروغین مربوط به شكست تضعیف نمایند.
«یستنبطونه» در اصل از ماده «نبط» (بر وزن فقط) است و به معنای نخستین آبی است كه از چاه میكشند و از ریشههای زمین استخراج میگردد. و به همین جهت، استفاده كردن هر حقیقتی از دلائل و شواهد مختلف و استخراج كردن آن از مدارك موجود، «استنباط» نامیده میشود، خواه در مسائل فقهی باشد یا در مسائل فلسفی و سیاسی و علمی.
منظور از «أُولِی الْأَمْرِ» (صاحبان فرمان) در اینجا كسانی هستند كه قدرت تشخیص و احاطه كافی به مسائل مختلف دارند و میتوانند حقایق را از شایعات بیاساس و مطالب راستین را از نادرست برای مردم روشن سازند كه در درجه اول پیغمبر(ص) و ائمه اهلبیت(ع)، جانشینان او، و در درجه بعد دانشمندانی هستند كه در این گونه مسائل صاحبنظرند» (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 4 / 30).
در واقع، هدف از نزول این آیه اطاعت محض از رهبر سیاسی جامعه در امور سیاسی ـ امنیتی است و اینکه نباید به طور خودسرانه و جاهلانه اخباری که مربوط به امور حکومتی جامعه است، بدون اجازۀ رهبر سیاسی ـ الهی جامعه انتشار داد؛ چه بسا برخی از این اخبار موجب ترس و وحشت بیهوده در جامعه شود یا برخی از این اخبار موجب فاش شدن مسائل امنیتی جامعه و سوء استفادۀ دشمنان از آن گردد.
1. مبانی سیاسی قرآنکریم را میتوان در حوزههای مختلفی سیاسی، نظامی، اقتصادی، اجتماعی و... استخراج کرد که هر کدام از این مبانی، یک اصل راهبردی در اداره جامعه به شمار میرود.
2. مهمترین مبنای سیاسی قرآن کریم اصل جدا نبودن دین از سیاست است که میتوان مصادیق زیادی برای آن در آیات قرآن کریم پیدا کرد.
3. عدالت اجتماعی روح حاکم بر همه این مبانی است. نحوه رفتار سیاسی در روابط داخلی و خارجی، عدالت در رهبری و حکمرانی، حقمداری و عدالتگستر بودن سیاستهای جنگی، توجه خاص به مجاهدان دارای فعالیتهای سیاسی مواردی است که عدالت اجتماعی بر آنها حاکم است.
1. ابن فرات کوفی، ابوالقاسم فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الكوفی، مؤسسه چاپ و نشر، 1410ق.
2. ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، بیروت، دار صادر، 1414ق.
3. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، تحقیق دكتر محمد جعفر یاحقی و دكتر محمد مهدی ناصح، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1408ق.
4. امرایی، حسن و شهاب شهرزاد، مهندسی سیاست، شوکا، 1388ش.
5. بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، بنیاد بعثت، 1416ق.
6. بلاغی نجفی، محمد جواد، آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، قم، بنیاد بعثت، 1420ق.
7. رضایی اصفهانی، محمد علی، منطق تفسیر قرآن، قم، انتشارات جامعة المصطفی العالمیة، چاپ سوم، 1387ش.
8. طباطبایی، جواد، زوال اندیشة سیاسی در ایران، نشر کویر، ۱۳۸۷ش.
9. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمۀ سید محمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش.
10. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، تهران، انتشارات دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، 1377ش.
11. طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان فی تفسیرالقرآن، تهران، انتشارات ناصرخسرو، چاپسوم، 1372ش.
12. طریحی، فخرالدین، مجمعالبحرین، تحقیق سید احمد حسینی، تهران، كتابفروشی مرتضوی، 1375ش.
13. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیرعاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
14. عاملی، علی بن حسین، الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز، تحقیق شیخ مالك محمودی، قم، دارالقرآن الكریم، 1413ق.
15. عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، سید هاشم رسولی محلاتی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1415ق.
16. فراهیدی، خلیل بن احمد، كتاب العین، قم، هجرت، چاپ دوم، 1410ق.
17. فروند، ژولین، سیاست چیست؟، ترجمه عبدالوهاب احمدی، نشر آگه، ۱۳۸۴ش.
18. فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق حسین اعلمی، تهران، الصدر، چاپ دوم، 1415ق.
19. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، تحقیق سید طیب موسوی جزایری، قم، دار الكتاب، چاپ چهارم، 1367ش.
20. گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1408ق.
21. مکارم شیرازی، ناصر، الأمثل فی تفسیر كتاب الله المنزل، قم، مدرسه امام علیبنابیطالب(ع)، 1421ق.
22. ــــــــــــــــــــــــ ، تفسیر نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامیة، 1374ش.
23. میرزا خسروانی، علیرضا، تفسیر خسروی، تحقیق محمد باقر بهبودی، تهران، انتشارات اسلامیه، 1390ق.